نفتون: جان ماینارد کینز اقتصاددان برجسته انگلیسی معتقد بود "مکانیزم بازار" توان اشتغالزایی در درازمدت را نخواهد داشت و این دولت ها هستند که باید در این حیطه به شکلی تمام قد ورود کنند. بر اساس مولفه های کینزی، اقتصاد آزاد نمی تواند لزوما به رفاه و رشد اقتصادی بیانجامد.
جان ماینارد کینز اقتصاد دان برجسته انگلیسی معتقد بود "مکانیزم بازار" توان اشتغالزایی در دراز مدت را نخواهد داشت و این دولت ها هستند که باید در این حیطه به شکلی تمام قد ورود کنند.
بر اساس مولفه های کینزی، اقتصاد آزاد نمی تواند لزوما به رفاه و رشد اقتصادی بیانجامد، در نتیجه این دولت است که باید بیش از درآمد و بودجه اش متحمل مخارج اشتغالزایی شود تا جامعه طعم ارتقای اقتصادی را بچشد. او معتقد بود سطح اشتغال با میزان تولید و میزان تولید با محدوده تقاضای مؤثر که همان مقدار خرید کالا و خدمات باشد ارتباط مستقیم دارد و در نتیجه بر این باور بود که برای کاهش بیکاری، دولت میبایست اشتغال ایجاد کند، حتی اگر این اشتغال به تولید منتهی نشود.
در مقابل، میلتون فریدمن، دیگر اقتصاددان بزرگ قرن حاضر با ارائه تئوری" درآمد دائمی" و دیگر نظریات خود معتقد بود پول نقش بسیار تعیین کننده ای در اشکال اجرایی اقتصادی دارد. بر اساس مانیتاریسم (پول گرایی) فریدمن، مصرف تابعی از درآمد اسـت و شـهروندان بر پایه پیشبینی درازمدت درآمد خود، رفتارهای مصرفی خویش را تنظیم میکنند. بنابراین تـغییرات مـقطعی در درآمـد، اثر فوری و جدی بر رفتار مصرفی آنها ندارد.
به نظر می رسد بعد از وقوع انقلاب اسلامی، اقتصاد ایران بر ریسمان هایی از تابعات این دونظریه پنجه افکند و از هرکدام در مقطعی برداشت هایی حاصل کرد و شاید به تعبیری همین دو و یا چندگانگی بود که تکلیف این اقتصاد را با خود روشن نکرد. رنگ به رنگ شدن پیکره اقتصادی ایران در هرحال تاثیر خود را بر اصلی ترین منبع درآمدی خود که نفت باشد گذاشت و طبعا الباقی مولفه های توسعه ای نفت را نیز ذیل اشکال ترکیبی خود پوشش داد. بر این قاعده، شفافیت راه و روش ها و چگونگی توسعه یابی و چالش های آن نیز بر کسی دشوار نشد.
اینک اگر همه این رخدادها را کنار بگذاریم و تنها بپذیریم توسعه بر بستری از فرهنگ (به معنای آگاهی کامل از نیک و بدتئوری ها و فرجام آن در زندگی) و با تکیه بر استعدادات شکل می گیرد باید این را هم قبول کنیم که درخت ارتقای اقتصادی نیز از نهر امکانات آب می نوشد. پس هرآینه که محورهای توسعه ای در کشور قرار بیابد، باید خود را برای پیشرفت حاصله از آن نیز آماده کند.
به تعبیر برخی از کارشناسان حوزه انرژی، یکی از عوامل تامین امنیت ملی کشورهای تولیدکننده انرژی، ایجاد و تصمیم تداوم فضای سرمایه گذاری آزاد، ورود فن آوری روزآمد و حضور متخصصین بین المللی در کشورهای دارنده ذخایر به منظور حفظ و توسعه نقش آنها در بازار انرژی است.
این مولفه لزوما در حوزه بین الملل نیست که کارایی های خود را نشان می دهد بلکه در الگوهای توسعه ای داخل کشور نیز کارکردی مشابه دارد.
بهره وری از نعمت های خدادادی مانند انرژی های هیدروکربوری نهفته در اعماق زمین و زیر آبها، می تواند الفبایی باشد بر نگارش دفتر توسعه و این مهم اینک در کشور ما با گازرسانی سراسری در کل مناطق قابل حصول خواهد بود. تجربه نشان داده عدم دسترسی به چنین امکانی هرگز ما را برای رسیدن به قله های توسعه به توفیق نمی رساند.
بسیاری بر این باورند که در حوزه مدیریت اقتصادی کشور، گاز همچون نفت و بلکه بهتر از آن، یاریگر رشد و ارتقای رفاهی و مالی است و طبعاً کشوری با این ظرفیت از مخازن گازی نمیتواند نسبت به استفاده پرمزیت آن در سطوح زندگی شهروندان بیتفاوت باشد. خاصه اینکه کل مناطق کشور در همه چهار اقلیم آن، نیازمند سوخت پاک جایگزین انواع سنتی و گران است و از سوی دیگر جهان آینده همچنان که به سوی بهرهگیری از انرژیهای پاک و تجدیدپذیر میل می کند اما، تا دهههای پیش رو کماکان به گاز اقبال بیشتری نشان خواهد داد و اینک چه فرصتی بهتر از حال که تاس تولید و صادرات گاز، خوش نشسته است.
تامل درآنچه که در سایه گاز رسانی به تحقق پیوسته می تواند ما را بر آن دارد که سازوکار توسعه یافتگی را رصد کنیم، ضعف و قوتش را ببینیم و برای ارتقای اقتصادی کشور،گام های بعدی را برداریم.
خطوط دهگانه سراسری گاز در ایران به مثابه شاهرگ های حیاتی اقتصاد و رفاه مردم تلقی می شود، چرا که با این ظرفیت همه آنچه برای توسعه لازم است فراهم شده و فرد فرد آحاد مردم را برای رسیدن به اهداف این تحول یاری می بخشد.
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی طول خطوط انتقال گاز در کشور ۲۹۰۰ کیلومتر بود اما اینک با اجرای طرح های عظیم گازرسانی این طول به بیش از ۳۸ هزار کیلومتر رسیده و این در حالی است که ۸۱ ایستگاه بزرک تقویت فشار یاری بخش این بسترسازی قرار گرفته، در نتیجه می توان اذعان داشت که وزارت نفت به طور کل و شرکت ملی گاز ایران به مفهوم اخص کلمه آنچه در چنته داشته را در این بستر سازی به شکلی قابل توجیه به کار گرفته و ابزارهای اولیه ارتقای اقتصادی و صنعتی را مهیا ساخته است.
در دورانی که مولفه های توسعه ای در نظر عقلای قوم در کشور ما به این شکل ترسیم شده، تولید گاز وگاز رسانی، در حقیقت پیش شرط های اصلی را محقق ساخته است.
۳۴۳هزار وششصد کیلومتر شبکه گاز شهری دستاوردی در برابر دوهزار و پنجاه کیلومتری است که پیش از انقلاب سهم ما را در گاز رسانی به شهرها رقم می زد. پس اگر بگوییم اینک تقریبا جایی در پهنه بزرگ جغرافیایی کشور ما وجود ندارد که این نعمت خدادادی به آن نرسیده است، پر بیراه نرفته ایم.
هم اکنون از کارگر و کشاورز و پیشه ور گرفته تا مدیر و سرمایه گذار و طراح و فعال اقتصادی و صنعتی، همه تقریبا در هرگوشه از خاک ایران به تامین سوخت مورد نیاز خودموفق شده اند و حال اگر عدم پیشرفت اقتصادی به هرشکلی به چشم بخورد، علت را باید در جای دیگری یافت.
گاهی اینطور تصور می شود که متولیان تامین انرژی در کشور باید پاسخگوی ضعف های اقتصادی باشند درحالیکه این گزاره بسیار غیر منصفانه است. واقعیت این است که ابزارهای اولیه توسعه اقتصادی در کشور فراهم شده و دستگاه نفتی کشور دفتر رشد و ارتقا اقتصادی را پیش چشم همه گشوده و سپس پرواضح است که آنچه در این اوراق رقم می خورد حاصل نگارش دیگرانی است که بنا به استعداد و سلیقه و توان و دانش خود از آن بهره می برند و کار نامه توسعه ای کشور را هویت می بخشند.
باید پرسید چگونه ممکن است نتوان از نزدیک به ۱۲ میلیون انشعاب گازی در سراسر کشور بهره برد در حالی که پیش از انقلاب تنها ۵۰ هزار مورد از این امکان فراهم بود؟گیر کار درکجاست؟
همچنین باید این پرسش را مطرح کرد که چرا وقتی توان پالايش گاز به محدوده ۸۰۰ ميليون متر مکعب در روز رسیده، ضعف های موجود در رشد صنعتی، رفاهی و اقتصادی را به پای متولی گاز رسانی می نویسند؟در کدام کشور با این میزان جمعیت پراکنده و با این ۴ فصل اقلیمی چنین امکانی فراهم شده و نتوانسته اند از آن درست بهره ببرند؟
آیا نبود یک ساز وکار مشخص در ایجاد تولید و افزایش راندمان بازار، عامل اصلی این آشفتگی نیست؟ این که همواره ملغمه ای از تئوری های اقتصادی در برهه های مختلف ،حاکم بر اقتصاد ایران شد، شاید به خودی خود حاکمیت را مورد انتقادهای گاه و بیگاه قرار دهد اما در این میان چگونه ممکن است از یک سازمان اجرایی وخدماتی مانند شرکت ملی گاز توقع داشته باشیم هم به وظیفه سازمانی خود برسد، هم جان و مال وایمنی مردم را تامین کند و هم پاسخگوی کمبودهای معیشتی مردم جامعه باشد و هم ارتقای اقتصادی مردم را تضمین کند؟
این بینش، در حقیقت تقلیل دادن تفکر توسعه ای و فرافکنی مشکلات به سوی یک سازمان اجرایی است و واقعا معلوم نیست واضعان چنین تفکری چطور به این نتیجه رسیده اند که ساحت اجمالی الگوهای اصلی را رها کنند و به افق تفصیلاتی از این دست برسند.
در حال حاضر یک هزار و ۱۳۹ شهر و بیش از ۲۷ هزار روستا از منابع گازی کشور استفاده میکنند و شرکت ملی گاز ایران توانسته ۹۷درصد جمعیت شهری و ۸۱ درصد جمعیت روستایی را به شبکههای سراسری گاز کشور متصل کند.
تا پیش از این یکی از نگرانیهایی که همواره ذهن فعالان صنعت گاز را به خود معطوف کرده بود، گسترش و توسعه منابع تولیدی بود که میتوانست برای کشور این خطر را ایجاد کند که با برداشت و پالایش افزونتر منابع گازی در میدان مشترک گازی پارس جنوبی( والبته دیگر میادین گازی)، میزان تولید از حجم مصرف جلو بیافتد اما حال متولیان گاز رسانی از رفع این نگرانی خبر می دهند، چرا که ظرفیت انتقال گاز به بیش از ۷۵۰ میلیون مترمکعب در روز رسیده است و با توجه به توسعه خطوط انتقال گاز، جایی برای نگرانی نیست و هرچه تولید شود میتواند توسط متولی اصلی گازرسانی، به هر نقطهای منتقل شود و این ظرفیت نیز به دلیل تابآوری شبکههای احداث شده گازی در سراسر ایران محقق شده و آمار و ارقام و دادهها، مبین این نکته است که رکوردزنیهای صنعت گازدر امر اجرا همچنان رو به فزونی است. پس مشکل را چرا در مقوله گاز رسانی دنبال می کنند؟
اگر تامین گاز عامل ارتقای اقتصادی و رفاهی نشده، علت را باید در جا و یا جاهای دیگری تعقیب کرد.
شرکت ملی گاز ایران بنا به وظیفه ترسیم شده سازمانی خود، آنچه می باید را فراهم کرده و اگر در جایی کوتاهی هایی داشته به مانند همه دستگاه های اجرایی کشور باید به بازنگری در آن پرداخت، اما این مبحث بسیار کوچکتر از آن است که آن را در ضمیرعدم توسعه جای دهیم.
هم اکنون ۸۳ نیروگاه بزرگ و کوچک کشور از منبع گازطبیعی تغذیه می شود اما همچنان از بازار موجود برای صادرات گاز بهره ای برده نمی شود و طبعا کشور نیز از این مزیت محروم است.
راز این مشکل را بی شک باید در الگوهای مصرف نیز دنبال کرد.موضوع درست شبیه ماجرای بنزین در کشور ماست که هرچه تولید و انتقال و توزیع آن بالاتر می رود مصرف نیز پا به پای آن حرکت می کند.
گفته می شود با ۱۰ درصد صرفهجویی در مصرف میتوان معادل چند فاز پارس جنوبی توان مصرفی جدید ایجاد کرد و این موضوع با چهار عامل اصلی قیمت، قانون، فرهنگ و فناوری امکانپذیر است.
پس تولید و فرآورش گاز و گاز رسانی نمره قبولی خود را دریافت کرده است ولی معدل ممتاز بودن در توسعه، گاه و بیگاه با تجدیدی و تک ماده حاصل می شود.
خوشبختانه مدیران ارشد گاز رسانی کشور معتقدند اقتصاد هر کشور بر اساس نیازها و امکانات همان کشور شکل میگیرد و این موضوع میتواند در هر گوشهای از جهان سازوکار مخصوص خود را داشته باشد. از منظر این مدیران، ارتقای اقتصادی در انتفاع از داشتههای سرزمینی در ایران، بر پایه منابع فسیلی است و حال که چنین مخازن عظیمی از این امکان در کشور وجود دارد، نمیتوان لزوما بر اساس الگوهای دیگر کشورها، رشد اقتصادی را محقق ساخت.
بی تردید در نزد اهل تعقل و تفکر این پرسش به میان کشیده خواهد شد که الگوهای اقتصادی کشور قرار است بر مبنای چه نگاهی قوام پیدا کند. آیا همچنان مبنا بر این است که برپایه مکاتب اقتصادی "کینزی"، کار به سامان برسد و یا "فریدمنیست ها" سکان توسعه گری در کشور را دردست خواهند گرفت.
برای هردو گروه و یا برای معتقدان به دیگر نحله های نظری اقتصادی، همه چیز فراهم است و امر مسلم این است که متولیان تولید انرژی گازی، بسترسازی های لازم را مهیا ساخته اند.اما هنوز تارسیدن به سرمنزل مقصود راهی طولانی وجود دارد. توسعه در کشور به اتکای گازرسانی قابل حصول است و محصول آماده شده و اکنون وقت خوشه چینی از این باغ است.
منبع: پایگاه خبری صدای دیپلماسی
نظرتان را بیان کنید
پیام های ارسالی پس از تایید منتشر خواهند شد
پیام ها