نفتون:یک مورخ میگوید: بسیاری از حوادث جامعه توسط سیاستمداران و آدمهای شناختهشده اتفاق نمیافتد، بلکه افرادی زمینه بروز آن اتفاق را فراهم میکنند که ما معمولاً آنها را نادیده میگیریم.
به گزارش ایسنا- نقش مهم تاریخ در تفکر بشر با مفاهیمی مانند تأثیر شرایط مادی و نوع نگاه اجتماعی در رفتارهای آدمی و درنتیجه وقوع حوادث تاریخی مرتبط است، به گونهای که کسب تجربه از تاریخ، ماحصلی است که پیش روی ما قرار میگیرد؛ از سویی دیگر، بررسی تاریخ میتواند به ما در شناخت اکنونمان کمک کرده و راهگشایی برای انتخابها و تصمیم سازیها باشد. کودتای 28 مرداد، یکی از وقایع مهم تاریخ ایران است که مسعود کثیری، مورخ و مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی اصفهان در گفتوگو با خبرنگار ایسنا- آن را مورد بررسی قرار داده و با پرداختن به این واقعه و برشمردن اهمیت تاریخِ اندیشه در مقابل روایت و تحلیل تاریخ، از نقش تأثیرگذار ساکنان محله شهر نو در کودتای 28 مرداد و سقوط دولت مصدق سخن گفته است. مشروح سخنان این عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان را در ادامه میخوانید:
چشمها را باید شست
تاریخ دو جنبه دارد: بخشی روایت تاریخ است؛ یعنی تاریخ بهمنزله روایت گذشته، که در این قسمت مورخان نسبتاً به خوبی عمل کردهاند و بخش دوم؛ تاریخ بهمنزله تحلیل گذشته است. در بخش اول، روایت یکی است اما تحلیل ما در هر زمان متفاوت است. نگاهی که امروزه به تاریخ وجود دارد نگاه جدیدی است و ما معتقدیم که تاریخ دیگر صرفاً روایت گذشته و حتی صرفاً تحلیل گذشته هم نیست بلکه تاریخ؛ تاریخ اندیشهها و عقاید است و به همین دلیل باید به ریشههای حوادث تاریخی بپردازیم و به دنبال عللی باشیم که چرا این حوادث اتفاق افتاده است.
پیش از این، در تاریخ معمولاً تاریخ سیاستمداران و آدمهای بزرگ و تاریخ مذکر مورد نظر بود، اما امروزه در دنیای پسامدرن سعی میکنند به شکل دیگری به تاریخ نگاه کنند و میگویند تاریخ، دیگر تاریخ آدمهای معروف و سیاستمداران نیست، آنها نیستند که تاریخسازند بلکه افرادی تاریخساز هستند که در گوشه و کنار جامعه زندگی میکنند، اما ما عادت به دیدن آنها نداریم و اگر تاریخ را بهدرستی تحلیل کنیم در مییابیم که بسیاری از حوادث در جامعه توسط آدمهای بزرگ اتفاق نمیافتد بلکه افرادی زمینه آن را فراهم میکنند که ما آنها را نادیده میگیریم.
ما امروزه باید به تاریخ خود به شکل دیگری نگاه کنیم و برای اینکه بتوانیم از حوادث تاریخ استفادۀ مناسب ببریم و به کمک تاریخ، آینده را برای خود پیشبینی کنیم باید روایت خود را از تاریخ بنویسیم؛ به قول سهراب چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید. حادثه 28 مرداد هم اگرچه بسیار معروف است، اما روایتهای بسیار متعددی درباره آن وجود دارد و برخی از این روایتها برجسته شده و بسیار دیده شدهاند و برخی نیز دیده نشده است.
نفت ایران و تاختوتاز استعمارگران
چه چیزی باعث شد کودتای 28 مرداد اتفاق بیفتد؟ این سؤالی است که در ذهن بسیاری از پژوهشگران وجود داشته است. زمانی که نفت در ایران کشف و استخراج شد به معضل بزرگی برای ما تبدیل شد چرا که قدرتهای استعماری ازجمله انگلستان و بعدها شوروی و آمریکا، همه میخواستند به این منبع دست داشته باشند و این موضوع باعث شد که کشور ما صحنه تاختوتاز سیاستمداران و حتی نظامیان کشورهای بیگانه قرار بگیرد.
انگلستان به مدت طولانی و شاید نزدیک به 30 سال نفت ما را به قیمت نزدیک به مجانی میگرفت و نهتنها منبع اصلی اقتصاد ما را غارت میکرد بلکه تمام شئون سیاسی و حیات اجتماعی و آزادیهای مدنی ما را هم لگدکوب کرده بود، پس به نفع انگلستان بود که ما حکومتهای دیکتاتور و سرکوبگر و از لحاظ توسعه و فرهنگی نیز مردمی عقبمانده داشته باشیم و شئون کشور ما دست آنها باشد و این بلایی بود که دولت انگلستان به واسطۀ نفت بر سر ما آورد. البته بارها سعی شد تا استیلای انگلستان بر شئون سیاسی اجتماعی از بین بروند اما این اتفاق نیفتاد.
بعد از جنگ جهانی دوم، فضای سیاسی تا حدی بازتر شد و بحث نفت دوباره داغ و منجر به ملی شدن صنعت نفت شد. ملی شدن نفت دو جنبه داشت؛ یکی بحث اقتصادی و دیگری بحث سیاسی. سردمداران کشور ما ازجمله مصدق و نیروهای ملی مذهبی که در رأس آنها آقای کاشانی قرار داشت، عنوان میکردند که هدف از ملی شدن فقط پول آن نیست بلکه اعتقاد داشتند که ما حتی حاضریم چاههای نفتمان را آتش بزنیم ولی انگلیسیها از این مملکت بروند.
از آنطرف هم دولت انگلستان تمام پیشنهادهایی که چه از طریق بانک جهانی و چه آمریکا بر سر میانجیگری بر سر نفت ارائه میشد رد میکرد، چون فقط نفت برای آنها مهم نبود بلکه میخواستند الگویی که در حال ایجاد است یعنی «ملی شدن نفت» و «نفت ملی» به شکست منتهی شود چرا که میگفتند اگر بنا باشد ایرانیها این کار را انجام بدهند فردا روز برای مصریها و هندیها و سایر کشورها نیز این امر به یک الگو تبدیل شده و دست ما از دنیا کوتاه میشود. به همین دلیل اعتقاد داشتند که باید همین امروز محکم و قاطع جلوی حرکت ملت ایران را بگیرند و این دولت را سرنگون کنند.
دشمنان داخلی و خارجی ملی شدن نفت
طبعاً دولت ملی ایران دشمنان زیادی داشت. بخشی از این دشمنان که در رأس آنها انگلستان بود تلاش میکردند هر طور که هست دولت را ساقط کنند. بخش دیگری از دشمنان که کمونیستها بودند تلاش میکردند هم بر منابع نفت شمال دستاندازی کنند و هم کمونیست را در ایران حاکم کنند، بنابراین با ابزاری که در اختیار داشتند و بالاترین این ابزارها که حزب توده بود، تلاش میکردند تا این کار را انجام دهند؛ از طرفی نیز طرف آمریکایی میخواستند هم در عرصه بینالمللی نفت رقیب انگلستان باشند و هم از گسترش اردوگاه کمونیست جلوگیری کنند.
دربار هم دشمن دولت ملی بود و در آن برهه زمانی نمیخواست ملی شدن نفت اتفاق بیفتد چون دولت انگلستان را دولت قوی میدانست و میگفت اگر بنا باشد پادشاه آنگونه که حکومت مشروطه مشخص کرده صرفاً یک مقام تشریفاتی باشد و زمام امور به دست دولت باشد، این پادشاهی خیلی به درد ما نمیخورد. شاه میخواست در کشور همهکاره باشد، درحالیکه بر اساس قوانین مشروطه، شاه فقط یک فرد سمبلیک در کشور است و زمام امور به دست دولت است. به همین دلیل شاه این موضوع را نمیپذیرفت و طبعاً افرادی هم که اطراف او بودند اینگونه فکر میکردند.
بخشی از مَلاکین هم دشمنان دولت ملی ایران بودند، چون فکر میکردند باوجود دولت ملی ممکن است بخشی از منافع خود و نفوذ سیاسی خود را از دست بدهند. بخشی از نیروهای مذهبی هم مخالف دولت ملی بودند چرا که فکر میکردند در صورت ملی شدن نفت یا دولت فعلی به سمت دولتی سکولار یا لائیک پیش میرود که این طبعاً به ضرر اقتدار مذهبی است و یا اینکه کمونیستها حاکم میشوند که این نیز به ضرر خواهد بود. بنابراین از چند جبهۀ مختلف علیه دولت ملی مصدق توطئه و مبارزه میشد اما دولت مصدق چطور توانست در عرصه داخلی و بینالمللی قدرتمندانه عمل کند؟
دولت ملی و پشتیبانی به نام ملت
با وجودی که آن زمان انگلستان تحریمهای شدیدی را علیه ایران اعمال کرده و نفت ایران تحریم بود و دولت ایران عملاً از مهمترین منبع خود محروم بود ولی دولت مصدق تدبیرهایی را بکار برد که این تدبیرها ازجمله فروش اوراق قرضه ملی، بسیار موردتوجه مردم هم قرار گرفت. چرا این اتفاق افتاد؟ به دلیل اینکه مردم دولت را از خودشان میدانستند و احساس میکردند که این دولت برآمده از میان خودشان است و سعی میکردند تا آنجا که ممکن است از دولت حمایت کنند و بنابراین تیر هیچکدام از این مخالفان بر دولت کارگر نبود.
این نشان میدهد که اگر دولتی در یک مملکت پشتیبانی به نام ملت داشته باشد هیچ دولت بیگانهای نمیتواند بر آن استیلا داشته باشد اما امان از آن زمان که بین همان نیروهای مردمی اختلاف بیفتد که این اتفاق در دوران مصدق هم به توطئۀ بیگانگان انجام شد و کمکم بین گروههای مختلفی که باهم جمع شده بودند تا نهضت ملی را پیش ببرند، اختلاف افتاد که منجر به ایجاد شکافهای عمیقی بین طبقات اجتماعی جامعه شد و وقتی نهضت به پیروزی رسید برخیها نقش خود را برجستهتر از آن چیزی که بود قلمداد کردند، برخی امر به آنها مشتبه شد که شاید یک محبوبیت ذاتی دارند که این محبوبیت ذاتی میتواند تا ابد ادامه پیدا کند و این موارد منحصر به یک گروه نبود و هم نیروهای مذهبی و هم نیروهای ملی دچار این آفت شدند.
از اینجا اختلافات شروع شد و دشمن هم روی همین اختلافها دست گذاشت و باعث شد که شکافهای عمیق در صفوف ایجاد شود تا جایی که آیتالله کاشانی و مجلس هفدهم، رودرروی مصدق قرار گرفتند. برخی از نزدیکترین دوستان مصدق از وی جداشده و برخی نیز بیتفاوت و از نهضت جدا شدند و بهاینترتیب دولت تضعیف شد و مردم هم سرخورده شدند و وقتی دیدند اختلاف در حدی شده که کسانی که تا دیروز دوست نزدیک هم بودند و برای پیشبرد یک هدف دست در دست یکدیگر داشتند اما حالا دارند علیه یکدیگر حرف میزنند سرخورده شدند و هرکسی به گوشهای خزید و بهاینترتیب نیروهای بیگانه احساس کردند که میتوانند ورود پیدا کنند.
تا زمانی که مردم به شکل یَد واحد پشت سر دولت بودند هیچ دشمن و مخالفی نتوانست هیچ کاری انجام دهد اما زمانی که مردم سرکوب و محکوم و سرخورده شدند و سردمداران میدان کسانی شدند که سر در آخور بیگانگان داشتند این اتفاق افتاد.
کودتای کم هزینه
برای توسعه پایدار باید به مردم اندیشید، باید مردم و رفاه عمومی را در رأس قرار دارد. شاید هیچکسی فکر نمیکرد که گروهی کودتای 28 مرداد را به نهایت برسانند که قبلاً هیچ حسابی روی آنها باز نمیشد!
در طول تاریخ، فحشا و روسپیگری در همه جوامع وجود داشته و قابلانکار نیست، در جامعه ما هم وجود داشته است. زمانی که حکومت رضاشاه به قدرت رسید به دلایل مختلفی میخواست بحث روسپیگری را کنترل کند. اسناد نشان میدهد آنقدر این مسئله حاد بود که درمانگاههای ویژه برای آن تأسیس شده بود و کارت بهداشتی برای خانمها صادر شد و این افراد را در محلهای به نام قلعه شهر نو جمع کردند تا تحت کنترل باشند، اما این یک روی سکه بود؛ روی دوم سکه فضای اجتماعی وارد بر این قلعه یا این محلۀ بزرگ بود و آن فضا چهره زشت فقر، بدبختی، بیسوادی، بیفرهنگی و توسعهنیافتگی بود. خیلی از ساکنان این محله در مدت کوتاهی میمردند و در حیاط خانه دفن میشدند خیلیهای دیگر هم یا در همان محله و محلههای دیگر پراکنده میشدند و به کار قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان، گدایی و فحشای خارج از کنترل دولت و جرم و جنایت و بسیاری مسائل دیگر روی میآوردند؛ بنابراین دولت با محلهای افسارگسیخته مواجه میشود که در آن یک عده آدمهای بدبخت در آن حضور داشتند و بهاینترتیب باندهای مافیایی برای اقتصاد فحشا و جنایت راهاندازی میشد.
تهدید آخر و مشت آخر را چه کسانی بر فرق ملت ایران فرود آورد؟ این تهدید را همین افراد این محله وارد کردند درحالیکه هیچوقت ما عادت نکرده بودیم آنها را ببینیم و بهحساب بیاوریم. تا روز 25 مرداد که اولین کودتا شکل میگیرد بازهم کودتا شکست میخورد چون تمام آنها را پیشبینی کرده بودند اما کودتای 28 مرداد را چه کسانی پیش میبرند؟ این کودتا را آدمهایی مثل پری بلنده، ملکه اعتضادی، اشرف چهارچشم، حسین رمضان یخی، شعبان بیمخ و خیلی افراد دیگری با حداقل هزینهها پیش بردند که کسی آنها را بهحساب نمیآورد! درواقع از این افراد بهعنوان ابزار استفاده کردند. مثلاً گفتند آقای حسین رمضان یخی، فردا چند نفر چماقدار میتوانی بیاوری که یک روز بیایند به مصدق فحش بدهند و ادارات دولتی را تسخیر کنند؟ و او هم تعدادی را مشخص میکرد.
اسنادی موجود است که دولت آمریکا پیشبینی کرده بود 10میلیون دلار باید برای این کودتا خرج کند، اما برای کودتای 28 مرداد شاید 150 هزار دلار هم خرج نشد! بنابراین در روز 28 مرداد کل محله شهر نو به دنبال اراذلواوباش راه افتادند؛ قطعاً چنین آدمهایی نه شرم و حیایی دارند، نه از کسی ترس و واهمه دارند و نه در شأن آدمهای فرهنگی جامعه است که بروند در برابر آنها بایستند چون آنها چیزی برای از دست دادن ندارند. بنابراین ما امروزه بهعنوان مورخ اگر قرار است حوادث تاریخی آینده را پیشبینی کنیم موظفیم گروههایی را ببینیم که دیده نمیشوند.
تهدید محلات فقیرنشین را جدی بگیریم
امروز تهدیدهایی که در جامعه وجود دارد که اگر آنها را نبینیم ممکن است به خطر بالقوه تبدیل شود. امروز اگر نخواهیم جوانان را بینیم و آنها را درک کنیم و مدام آنها را متهم کنیم، برای ما تهدید خواهند بود. امروز نباید چشم خود را به روی واقعیتهای جامعه ببندیم و باید تهدیدهای اطرافمان را ببینیم. تهدیدهای محلههای فقیرنشین را ببینیم. تهدیدهای جوانهایی که عاصی شده و به دلایل مختلفی تحقیر شدهاند را ببینیم.
اگر ما بخواهیم پایدار بمانیم و اگر بخواهیم جوانانمان ابزار دست بیگانگان نشوند باید آنها را درک کنیم، به آنها احترام بگذاریم، آنها را ببینیم و عزت و کرامتشان را حفظ کنیم؛ اگر این کار را نکنیم این جوان در دست فرد دیگری میافتد.
نظرتان را بیان کنید
پیام های ارسالی پس از تایید منتشر خواهند شد
پیام ها